ایشان ناشناس میدون خراسانه . . .
روبروی بوستان کوثر . . .
اوستا جلیل موتور ساز . . .
بهترین موتور ساز تهرون و از اولین یاران دکتر چمران تو جنگ های نا منظم. . .
در اوایل جنگ، ستاد جنگهای نامنظم شهید چمران احتیاج به تعدادی موتور سوار داشت، جلیل نیز به همراه چندین نفر از موتور سواران به منطقه رفتند. در طول ایامی که در جبهه بود، عملیاتهای چریکی انجام میداد؛ 45 تانک ارتش بعث عراق را با آرپیجی منهدم کرد؛ آن موقع که خاکریز نبود؛ اما در بیابانهای جنوب شجاعانه به همراه شهید چمران در منطقه جنگید.
سال 61 که ترکش خمپاره درست خورد تو جمجمه اش گفتن شهید شد و بردنش سرد خونه . . .
ولی تو سردخونه دیدن که زنده است، جلیل به مدت 45روز در بیهوشی بود؛ و الان این جمجمه ای که داره مصنوعیه . . .
حالا از دست راستش هم بگذریم که کلا کار نمیکنه . . .
چند سال بعد به همراه پدرش میرن جماران خدمت امام (ره) . . .
وقتی امام جلیل رو بغل میکنن و کاسه ی سرشو میبینن، گریه میکنن . . .
اوستا جلیل حتی نمیتونه حرف بزنه . . .
فقط چند کلمه : سلام، بله، آقا، نه و یا علی . . .
باباش جانباز انقلاب . . . برادرش شهید جنگ . . . خودش هم شهید زنده . . .
ـ جلیل میخنده، وقتی پدرش از امام تعریف میکنه . . .
ـ گریه میکنه، وقتی پدرش از خاطرات ابوالفضل برادر شهیدش میگه . . .
ـ و با اشاره از پدرش میخواد سکوت کنه، وقتی که پدرش میخواد از کارهایی که جلیل در جبهه کرده بود حرف بزنه . . .
خیلی مردی اوستا جلیل، خیلی مردی . . .
سرکلاس بودیم استاد ازدانشجویان پرسید:این روزها شهدای زیادی رو پیدامیکنن ومیارن ایران...
به نظرتون کارخوبیه؟؟
کیا موافقن؟؟؟کیامخالف؟؟؟؟
اکثردانشجویان مخالف بودن!!!
بعضی ها میگفتن:کارناپسندیه....نبایدبیارن...
بعضی ها میگفتن:ولمون نمیکنن ...گیردادن به چهارتا استخوووون..ملت دیوونن!!"
بعضی ها میگفتن:آدم یادبدبختیاش میفته!!!
تااینکه استاد درس روشروع کرد ولی خبری ازبرگه های امتحان جلسه ی قبل نبود...همه ی ما سراغ برگه هایمان رو گرفتیم .....ولی استاد جواب نمیداد...
یکی ازدانشجویان باعصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکارکردی؟؟؟شما مسئول برگه های مابودی؟؟؟
استاد روی تخته ی کلاس نوشت: من مسئول برگه های شماهستم...
استاد گفت:من برگه هاتون رو گم کردم؟؟؟ونمیدونم کجاگذاشتم؟؟؟
همه ی دانشجویان شاکی شدن؟ ؟؟
استادگفت:چرا برگه هاتون رو میخواین؟
گفتیم:چون واسشون زحمت کشیدیم...درس خوندیم...هزینه دادیم...زمان صرف کردیم...
هرچی که دانشجویان میگفتن ...استاد روی تخته مینوشت...
استادگفت:برگه های شمارو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه؟
یکی ازدانشجویان رفت و بعدازچنددقیقه بابرگه های ما برگشت ...
استاد برگه ها رو گرفت وتیکه تیکه کرد...صدای دانشجویان بلندشد...
استادگفت:الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین!!!!چون تیکه تیکه شدن!!!!
دانشجویان گفتن:استاد برگه هارو میچسبونیم...
برگه ها رو به دانشجویان داد...وگفت:شما ازیک برگه آچارنتونستید بگذرید
...وچقدرتلاش کردید تا پیداشدن...
پس چطورتوقع دارید مادری که بچه اش رو بادستای خودش بزرگ کرد ...وفرستاد جنگ...
الان منتظره همین چهارتااستخونش نباشه...
بچه اش ومیخواد حتی اگه خاکسترشده باشه...
چنددقیقه همه جا سکوت حاکم شد!!!!!!
وهمه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن...!!!!
تنها کسی که موافق بود ....
دختـــــــرشهیـــــــدی بودکه سالها منتظر باباشه!!!!
عجب روزهاییست
خبر 270 شه?د? که آورده اند را
شن?ده اید؟
175 غواص را با دستان بسته ?افته اند
?عن? اعدام دسته جمع?.
عده ا? شان حت? جا? جراحت ن?ز نداشته اند.
?عن? دشمن زنده_به_گورشان_کرده
در آن لحظه که خاک رو? چشمها و دهانت ر?ختند،
به چه م? اند?ش?د?، ا? برادر؟!!!
به چشمان مادرت؟
به اعت?? وطن؟
به آ?نده ? ما؟
به ا?نکه راهتان را ادامه خواهند داد
به ا?ن که مستضعف? در مملکت نخواهد ماند؟
به این که دیگر ظالمی و شخصی به بیت المال دست درازی نخواهد شد؟!!!
نم? دانم ...
فقط_بگو?م_که_نشد_برادر_نشد.
برادر خجل ماند?م از چشمان مادرت که خشک شدند بر آستان در ...
غواصان نگران شدند و آمدند...
بسیار جای دلسوزی دارد اما بیش از اینکه دل ما بر مظلومیت آنان بسوزد دل آنها نگران ماست. شهدا رفت و آمدشان هم ،بی حساب و کتاب نیست؛ هم رفتنشان پیام دارد و هم آمدنشان. شهدا هیچ گاه حزبی و جناحی نبودند اما تک تک وصیت نامه هایشان را که ورق بزنیم خواهیم دید که بر پیروی محض از دستورات ولی فقیه تاکید داشته اند و امروز آمده اند تا دوباره پشتیبان ولایت فقیه باشند. آمده اند تا سندی باشند بر سخنان ولی فقیه زمان. آمده اند تا به ما بگویند: اگر امروز حضرت سید علی می فرماید اجازه بازرسی از مراکز نظامی و دانشمندان ایرانی را نمی دهم ؛ نگران تکرار سرنوشتی است که جاسوسی های آمریکا بر سر غواصان شهید آورد. آمده اند تا به ما بگویند: آهای مردمی که وقتی شنیدید حدود سی سال پیش 175 غواص با دستان بسته توسط بعثی ها زنده در خاک شده اند دلتان آتش گرفت و بر مظلومیت آنها اشک ریختید، مراقب باشید بلایی که بعثی ها با اطلاعات جاسوسی آمریکا بر سر غواصان آوردند دوباره تکرار نشود! آمده اند تا به ما بگویند: اگر دیروز آمریکا با هواپیماهای جاسوسی اش عملیات کربلای 4 را لو داد و غواصان را دست بسته در چنگال بعثی ها انداخت ، امروز نگذارید بازرسی ها و نظارت های جاسوسان آمریکا، جان فرزندان برجسته این سرزمین را به خطر اندازد و آنان را در تیررس حملات تروریستی اسرائیل قرار دهد. آمده اند تا به ما بگویند: گمان نکنید با بازرسی های مشروط و مدیریت شده می توانید جلوی جاسوسی دشمن را بگیرید. هوشیار باشید و بدانید دشمن، خیلی خوب بلد است مدیریت شده هم جاسوسی کند. به خون غلطیدن شهدای هسته ای گواه این مدعاست. 175 غواصی که مظلومانه با دستان بسته زنده در خاک شدند؛ امروز آمده اند تا جلوی بسته شدن دستان نخبگان هسته ای و دفاعی کشور را بگیرند. آنان مستقیم پای حرف های شهدای هسته ای نشسته اند و از خون دل خوردن هایشان خبر دارند. آمده اند تا به ما بگویند: آمریکا دیروز ما را تحریم کرد و امروز شما را. دیروز از عملیات های ما جاسوسی می کرد و امروز از پیشرفت های هسته ای و دفاعی شما جاسوسی می کند. دیروز صدام را تجهیز کرد و به جان ما انداخت و امروز داعش و تفاله های بعثی را پرورش داده و برای امنیت شما خط و نشان می کشد و جاسوسانش را در قالب بازرسان آژانس به ایران می فرستد. 175 غواص با دستان بسته ، زنده زیر خاک رفتند اما زیر بار حرف زور نرفتند. رهبرم، شهدا به یاریت آمدند....
اگ تحریم ها برداشته بشه اینجوری میشه :
کچلا مو در میارن؛
چاقا لاغر میشن؛
لاغرا چاق میشن؛
باباها خودشون پامیشن کولرا رو روشن میکنن؛
اینایی که ریشاشون تیزه ریشاشون نرم میشه؛
تاکسیا پول خورد دارن همیشه؛
هر جا وایسی در مترو همونجا باز میشه؛
چاییت سرد نمیشه داغم نمیمونه؛
ساندیسا از اونجاشون باز میشن واقعا؛
افطار همیشه ساعت 5 بعد از ظهره؛
حرف پ روی همه کیبوردها مثل بچه آدم یه جا قرار میگیره؛
روز مرد برا مردا سکه طلا میخرن نه جوراب؛
استاد سوالای امتحانو میده بعد ترم شروع میشه حضور غیابم نداره کلن؛
خیابانی کاری به زیر نویسای تلویزیون وقتی داره فوتبال گزارش میکنه نداره و اصلن هم سوتی نمیده؛
صدات وقتی ضبط میکنی از صدای خودت قشنگ تر میشه؛
کسی الکی تو هیچ گروهی عضوت نمی کنه؛
مولانا به شمس لیلی به مجنون خسرو به شیرین میرسه؛
دریاچه ارومیه لب ریز میشه تو دریاچه نمک قم غلظتش معمولی میشه؛
شربت آب لیمو همون دفعه اول که شکر و آبلیمو رو ریختی توش درست میشه؛
کبریت آخری نمیشکنه؛
خر عر عر نمیکنه؛
گنجیشکا صبح دیرتر بیدار میشن؛
تیکه های ته رانی در میاد؛
هاچ زنبورعسل مادرشو پیدا میکنه؛
قاتل بروسلی خودشو معرفی میکنه به 110؛
ایران از آرژانتین میبازه دوباره خوشحال میشن همه؛
عکس شناسنامه هاتون خوشگل میشه؛
رانندگی خانوما خوب میشه پارک دوبل میکنن؛
مراقبا کور میشن؛
پشه ها قبل از اینکه بخوان نیش بزنن اجازه میگیرن؛
همه دخترا میدونن چی بپوشن؛
شیر آب سرد دسشویی همیشه رنگش آبیه؛
وقتی سر سفره یه چیزی رو میخوای بذاری جاش پر نشده؛
دیگه هیچ ایرانی تو کلکل کردن برا خودش متأسف نیست؛
خلاصه اصن یه وضعی میشه...
در حاشیه نشست خبری سردار "سیدمحمد باقرزاده" فرمانده کمیته جستجوی مفقودین ستادکل نیروهای مسلح که صبح امروز در معراج شهدای تهران برگزار شد، پیکر مطهر یکی از شهدای غواص و خط شکن دست بسته نیز در محل نشست خبری در معرض دید خبرنگاران قرار گرفت.